داستان

معرفی کتاب خوب های بد بدهای خوب
اگه قرار بود از تو یه شخصیت واسه قصه ها بسازن، به نظرت جز آدم خوب ها می شدی یا شرورها؟!

این نیز بگذرد
عارفی را پرسیدند روی انگشترم چه حک کنم تا هم وقتی شادم هم وقتی غمگینم به آن نظر کنم. گفت حک کن: "این نیز بگذرد"

داستان دو ماهی گیر
دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهی گیری بودند . یکی از آنها ماهی گیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهی گیری نمی دانست . هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت ، آن را در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آن را به دریا پرتاب می کرد ...

داستان آموزنده صد دلاری
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت...

معرفی کتاب جادوگر طبقه هشتم نشر هوپا
نقره جادوگر شب است. او با همه ی جادوگرها فرق دارد. به قول خودش جادوگر شب بودن خیلی باکلاس تر است. او به دختر همسایه قول داده که همه ی وردهایش را یادش دهد. اما فقط یک هفته ی دیگر زنده است.
تبلیغات:

داستان اره
روزی مردی از کنار جنگلی می گذشت مرد دیگری را دید که با اره ای کند به سختی مشغول بریدن شاخه های درختان است ...

داستان آموزنده دزد باورها
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود...

شهر موش کورها
روزی موش کوری در یک چمنزار زیرِ زمین رفت. آن زیر مدتی طولانی ای تنها نماند و با گذشت زمان زندگی زیرزمینی را تغییر داد.
تبلیغات: