سرزمین تیزهوش‌ها

مرجع آموزشی همۀ دانش‌آموزان باهوش سرزمینمان، ایران

معرفی کتاب و محصولات آموزشی : قصه : رمان و داستان : برای 9 تا 11 ساله ها

1 2 مطلب : 18

معرفی جلد چهارم کتاب لوتا پیترمن

به تازگی جلد چهارم مجموعه لوتاپیترمن اثر آلیس پانترمولر توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.

0 :
ادامه...

مواظبت از مامان بزرگ شیطون

مواظبت از مامان بزرگ ها آنقدرها هم که به نظر می رسد سخت نیست؛ فقط کافیست بلد باشی کاری کنی که هم به آن ها خوش بگذرد و هم به خودت.

1 :
ادامه...

مجموعه ماجراهای من و اژدهایم

من اژدها دوست دارم ! اما نه یک اژدهای بزرگ! توی خانه مان جا نمی شود.اژدهای سه سر هم نمی خواهم .ممکن است سرهایش با همدیگر دعوایشان شود.

0 :
ادامه...

کارآگاه لئوپل و دستیار مخفی اش

یک داستان پلیسی- معمایی جذاب برای بچه هایی که بلدند خودشان به تنهایی کتاب بخوانند و از حل کردن معماهای سخت و پیچیده خوششان می آید

0 :
ادامه...

کسی پنگوئن گم نکرده؟

کسی پنگوئن گم نکرده؟ عنوان کتابی است از اولیور جفرز با ترجمه ی نسرین وکیلی که در 32 صفحه و توسط انتشارات زعفران در سال 1393 به چاپ رسیده است

0 :
ادامه...


تبلیغات:

برندینگ(5)

ماهی های بالا بندر

تا اینکه یک روز، دو ماهی کوچک که در اعماق دریای بالابندر دوچرخه بازی می کردند، لکه ی سفید بزرگی دیدند. لکه ای که شبیه به هیچ ماهی ِ دیگری نبود. لکه ای که به هیچ چیزی شباهت نداشت ...

0 :
ادامه...

هیولای خوش قلب

خیلی زود همه جمع شدند تا درباره ی سرنوشت هیولا نظر بدهند. پروفسور بسیار دانا شیشه ی عینکش را پاک کرد و گفت: «این هیولا یک حیوان نادر است. حیف است که بمیرد!»

0 :
ادامه...

واژه های نفهم

اصلاً هولِ خوردنی نزنید؛ شکلات و ساندیس و انواع کیک های دوقلوی مغزدار تو فصل ها و حتی گوشه و کنار نقطه ها و ویرگول ها پر است. وسیله ی ایاب و ذهاب برای هر کدامتان جداگانه ردیف کرده ام. تو فصل آخر هم یک رستوران سنتی و یک فست فود ساخته ام برای ناهار ...

0 :
ادامه...

وحشی

در زمان تحصیل در مدرسه معلم مشاور مدام مرا از کلاس بیرون می کشید و از من می خواست افکار و احساساتم را بنویسم. او می گفت هدفش از این کار این است که من دردهایم را بشناسم و در زندگی ام همیشه پیشرفت کنم؛ مدتی سعی ام را کردم اما کم کم خواسته اش به نظرم احمقانه آمد و همین باعث شد که حس بدتری پیدا کنم.

0 :
ادامه...

وزوزه جادو

دست کرد زیر کُتش و حسابی آنجا را گشت. چند لحظه بعد یک قلم موی دسته بلند طلایی و براق توی دستش بود ... مهتاب گفت: «اسمش چیه؟» آقای بلوط چیان چشم هایش را تنگ کرد و گفت: «اسمِ کی؟» مهتاب گفت: «اسم همون دوستم که می گید این رو برام فرستاده.»

0 :
ادامه...




تبلیغات:
1 2 مطلب : 18
تبلیغات

آکادمی ویموند
برندینگ(5)
موسسه علامه حلی
پیش دبستان و دبستان ندای کوثر
راهنمای تیزهوشان نهم
راهنمای تیزهوشان ششم